چالش مدرسه

 

سلام سلامممم

حالتون چطوره؟!:)

حالا باز آمــد؛ بویِ مـــاهِ مدرسه😁

بوی بازی های راهِ مـــدرسه😉

بوی ماه مهر… ماهِ مهـــربان😅

 

فصل مدارسه :) عطسه گلم منو به چالش خاطره مدرسه دعوت کرد که یکی دوتا از خاطره های تلخ یا شیرین مدرسه رو تعریف کنیم

اولش بهش گفتم من۶ساله از مدرسه فاصله گرفتم چیزی یادم نمیاد بعد انقد من بچه آرومی بودم(جون خودم😂) که هیچ خاطره ای ندارم!

بعد یکم فکر کردم دیدم چندتا خاطره بی نمک یافتم:)) خیلی سعی کردم که طولانی نباشه ولی شد:/

 

خاطره 1/دوم دبیرستان/۱۵سالگی:)

منو دوستام از شاگرد ممتازا ودرسخونای کلاسمون بودیم 

یه روز امتحان زیست داشتیم تاصبح منو دوستام بقول معروف خرخونی میکردیم😅 شاید مثلاً فقط ۲ساعت خوابیده بودیم 

دبیرستان که بودم مثل همه مقاطع اکیپ۴-۵نفره دوست صمیمی داشتم

خونه هامونم نزدیک بود میرفتیم دونه دونه دنبال همدیگه باهم میرفتیم مدرسه...

اون روزاز کم خوابیدنو استرس امتحان شبیه لشکر شکست خورده بودیم به زورراه میرفتیم پاهامونو خش خش روزمین میکشیدیمو راه میرفتیم :)) هیچکدوممونم برعکس روزای دیگه حرف نمیزد

یه بارون نم نم خوبیم میومد:)

من سکوتو شکستم گفتم بچه ها نظرتون چیه تا سرخیابون مسابقه دو بدیم؟:))

اوناهم پایه گفتن آره آره خوبه:))

(حالا تصور کنید چهارتامون چادر ملی داشتیم وباچادر ملی میخواستیم وسط خیابون مسابقه بدیم:)) )

چهارتامون خم شدیم بندکفشامونومحکم کردیم کیفامونو دوبند انداختیم

تو یه خط وایستادیم یه پا جلو یه پا عقب

گفتیم یک دو سه

وشروع کردیم با تمام وجود دوییدن😅

بدووو بدووووو😂

با چادرامون شبیه چهارتا زورو اول صبحی میدویدیم😅

یه خانمه باخنده وتعجب گفت چی شدهههه؟😂

دوستام که میدوییدن فقط انگار مسابقه دو واقعی بود جو گرفته بودشون😕😂

من آخرین نفر بودمو امیدی به برد نمیدیدم درحال دوییدن باخنده به خانمه گفتم مسابقس مسااابقهههه:))))

رسیدیم به خط پایان من ازهمه دیرتر😅 میخندیدیمونفس نفس میزدیم هواهم عالی جون گرفتیم حسابی تواون هوا سرحال اومدیم از صدتا خواب بهتر شدیم خستگی کسلی همه چی از تنمون خارج شد:)

معلممونم امتحان نگرفت:)) اون روزم شد یکی از بهترین خاطره هامون:)

 

 

خاطره 2/سوم دبیرستان/۱۶سالگی:)

سوم دبیرستان بودم اگه اشتباه نکنم! مطمئنم کلاس تاریخ بود!معلم تاریخمون به شدتتتتت سخت گیر یعنی بچه ها شر کلاسم سر اون زنگ صداشون درنمیومد،کلاساش معمولا سکوت مطلق از پچ پچ ودرگوشی خبری نبود!

بچه مثبت وگل سرسبدمدرسه ومعلما که من باشم یعنی ته مثبتا! گوشی باخودم برده بودم:))ته خلاف بود😅

اون موقع ممنوع بود !اون روز یه مناسبتی بود دقیق یادم نمیاد جشن روز معلم بود چی بود قرار شد یواشکی همه گوشی ببریم فیلمو عکس بگیریم

یادمه تو حیاط ناظممون اومد سراغ کل کلاسمون، رفت سمت بچه شرای کلاس گفت گوشیا رو بدید اوناهم منکر میشدن ناظممونم که انگار مطمئن بود دستشو دراز کرده بود باتحکم واطمینان میگفت زود گوشیاتونو بدید!گوشیاشونو گرفت یه لبخندی به منو دوستام که بچه مثبتا بودیم ولی هممون گوشی برده بودیم زدو رفت فکرشم نمیکرد ماهم گوشی برده باشیم:))

سرکلاس تاریخ دوستم گفت بیا برات عکسا رو بفرستم:)))

منم دستم زیر میز خیلی متفکرانه به معلم نگاه میکردم مثلاً من دارم درس گوش میدم

همزمان باگوشیم کار میکردم:))

چشمتون روز بد نبینه جا دکمه تایید بلوتوث دستم رفته بود روپخش موزیک😦

اونم چه آهنگیییی

شب قبلش داشتم یه آهنگ شاد از حسین مخته(اون موقع تو بورس بود باتهی وساسی مانکن😂یه قسمت آهنگو یادم بود سرچ کردم ببینم خوانندش کیه)گوش میکردم صداشم تا ته زیاد بود آخرین آهنگ وسط سکوت مطلق پخش شد😢

 

الو الو تو چرا جواب به من نمیدی

الو الو بگو بینم چی پشت سرم شنیدی

وای تو که دلت پیش منه

حتی اگه پیش همه

صد بار زنگ بزنمو جواب ندی

تو باهام تماس میگیری یواشکی

الو الو الو تو چیکار کردی منو

الو الو الو رد تماس کردی منو😂😶

 

لامصب انگار بلند گو بود:))

معلمو کل کلاس داشتن منو نگا میکردن😂

کسی صداش درنمیومد واین آهنگه هم هی میخوند

 

قر بده و غمزه بیا برو آفتاب بگیر و سبزه بیا

دلار میدم خرجش کن سونا برو و ورزش کن

فقط تو باش با من

 بازم توو پاش دامن ِ

مشغول دلبری ِ پا نمیده به بقیه

میگه من حسین ُ میخوامو دلمو میزنه بخیه😂

منم دستام میلرزید😦 هول کرده بود نمیدوستم چطوری قطعش کنم:)))

بالاخره قطعش کردم بعد با بیخیالی ظاهری درحالی که قلبم تپش شدید داشت دستمو گذاشتم زیر صورتم نگا معلمم کردم که مثلا هییچیی نشده!

خییلی پرو بودم خداییی😅

معلمون گفت گوشی میارید خاموشش کنید:)

منم تواون لحظه واسترس روم سیاه فلبداهه یه دروغ سرهم کردم که خانم بابام بود زنگ زد نگران بود آخه امروز کلاس فوق العاده قراره بمونیم واسه همین گوشی اوردیم

(آره جون خودم😅)

کلاس فوق العاده راست بود ولی برااون گوشی نبرده بودم😳

خییییییییلیی اون روز ازمعلممون خوشم اومد نرفت به ناظم لوم بده😅وگرنه چهره ی خوبم جلو ناظمامون خراب میشد😅(از مزایای بچه درسخون بودن همین بود که از خطا آدم برایکبار میگذرن)

 

بعدِ کلاس هم کلاسیام مثل کسی که قهرمان دیدن که همچین کاری سرکلاس این معلم کرده(درحالی که خودم توحالت خجالت بودم) خنده کنان نگام میکردن میومدن بهم میگفتن ایوووول عجب آهنگی بود خیلی باحال بود حال کردیم😂

شادترین کلاس تاریخمون شد😅

 

کسی فک نمیکرد دختر محجبه وآروم ودرس خون کلاس گوشی بیاره!همچین آهنگی گوش بده وهمچین افتضاحی به باربیاره😅😂

 

انصافاً تنها خلاف کل مدرسم بود که اینم خدا زد پس سرم😅

 

اینم آهنگی که سر کلاس پخش شد برا درک بهتر اتفاق😅

 

 

الان تاییدش نمیکنم ولی نووجون بودم دیگه ۱۶سالم بود همش ازهمون موقع محتوا برام مهم نبود فقط شادی آهنگ مهم بود😅😳😝😂

پایان

 

پ.ن۱:ببخشید اگه خوب خاطره تعریف نمیکنمو بی مزم ووقتتونو گرفتم همش تقصیر عطسس که منو به چالش دعوت کرد😅😂😳

 

پ.ن۲: دلم میخواست اسم چند نفرو بگم به این چالش دعوت کنم گفتم یوقت حوصله نداشته باشن:)

ولی خودتون بچه های خوبی باشید شرکت کنید:))

پ.ن۳:

دوستان عزیزم اگه پایه کار خیر هستید یه سر به اینجا بزنید:)

کمک به کسایی که توانایی مالی ندارن ولی علاقه مند به سفر اربعین هستن :)

 

 

 

 

  • محیا ..

بامزه و خنده‌دار بود خاطراتون :)))


 ممنووون لطف دارید:)🌸

مرسی شرکت کردی ^_^ 

+ با وجودی که پیشنهاد من بود خودم هنوز خاطر ننوشتم 😂😂😂😂

+ بسی جالب بود الخصوص اولی ..... اگر تمام قدرت هم جمع کنم بشینم برای یه امتحان درس بخونم انصافاداگر کنسل بشه بی نهایت  خوش حال میشم ^_^

+ وای خدا ! چه معلم خوبی 😍😍😍

ماهم مدرسه مون گوشی اجازه نمیده ببریم ( اگر چه که ما میبردیم‌😁) روز معلم  با ناظم مون هماهنگ کردیم  که گوشی بیاریم عکس بگیرم . 

زنگ ادبیات گوشی آوردم  عکس گرفتم کلی با معلم به به و چه چه کردیم زنگ تفریح که شد  معلم رفت به ناظم گفت اینا همه گوسب آوردن  بعد ناظم گفت اشکالی نداره خودمون اجاره دلداریم  یعنی انقدر حال کروم ضایع شد که نگو 

خاطره زنگ تاریخ اگر قسمت شد تو چالش مدرسه خودم می نویسم ^_^

عزیزمی خواهش میکنم😍😘
پس این آشو تو تدارکو دیدی برامون😉😂دیدم عطسه نوشته بود بود به دعوت نیلو اومدم وب خودت دیدم خودت همچین پستی نداری فکرکردم یه وب دیگه داری
نگو خودتم ننوشتی😐😂
راستش احساس پیری میکنم برا چالشو این چیز😅😳ا
بعد کلاً من خیلیییی آروم بودم دوران مدرسه همش درس میخوندم بی حاشیه بی حاشیه واسه همین هیچ خاطره خاص جذابی نداشتم
کلی فسفر سوزوندم همینا یادم اومد😅

اره واقعا هرچقدرم آدم بخونه امتحان که کنسل بشه کیف میده😁

عجب معلم بدجنسی😅
هنوز گوشی ممنوعه فکر کردم ازاده😅😂

حتماً بنویس😉❤😘

آخیییی چه خاطره های قشنگ و باحالی ؛ )))))))

 


عزییییزم قشنگ خوندی😘😍😍😍

میدونستم این کودک درونت همه جا هست مگه میشه محیا شیطونی نکنه😂😂

خیلی باحال بود😂

 

که تقصیر منه آره؟؟ اصلا دیگه دعوتت نمیکنم... منو بگو بین این همه آدم فکر کردم تنها کسی که حوصلش بشه تویی


😅😅😅
بَه بَه خانم سرآشپز خوب آشی برام پختی😅😂
کلی فسفر سوزوندم اینارو یادم اومد نهایت خلاقیتمو خرج دادم یکم بامزه بشه رو تورو زمین ننداخته باشم😍😘
وگرنه جدی جدی خیلی بچه ارومی بودم تنها خاطراتم بود😅
باحال خوندی عزیزم😘

عزیزم شوخی کردم😅😍😘
میخواستم بی مزگیمو بندازم گردن تو😅😳😂
نه دعوت کن فقط دعوت کردی شامم بده😳😝😂
حوصلم که اره هست ولی بامزه نیستم😅

😂😂شرمنده

بامزه بود که

پس من بچه آروم ندوست

 

میدونم گلم❤

اصلا هم بیمزه نبود... هر کی گفت بیمزست بگو خودم میام خدمتش میرسم

  😂😂

دیگه ازین حرفا نزنیا خیلی هم بامزه ای 


دشمنت شرمنده😍😘
خوبیش این بودبه تمام دوران راهنمایی ودبیرستانم فکرکردمو شخم زدم😅
وخاطره بازی کردم 😅
ولی تهش به خودم گفتم اههه چقد ماست بودی یکم شیطونی نکردی😂

من از بچگی تاالانشم تو اجتماع آرومم 
این شوخو شیطونیه مختص خانواده و دوستای صمیمیه
اینجاهم که مجازیه هدف خندوندنه شیطونم😉😁


قربونننتتتت😍😘
میارم تحویل خودت میدم هرکی بهم گفت بیمزه😅😂

 پس بالاخره منم یه کار خوب کردم😂😂

 

میفهمم چی میگی... همه تو اجتماع بهم میگن مغروری و انگار از دماغ فیل افتادی://

 

خدا نکنه❤ 

اوکی منتظرم😂😂


😂😂😂عزیزم تو که گلی😍😘
عهههه توهم مثل ادی پس!
کاش منم اینجوری بودم:))
دریغ از ذره ای ابهت وکلاس:)))
بخاطراینکه سنم کم میزنه ومیگن چهرم مظلومه اصلا ابهت ندارم
فقط مظلوممو ارومم😳مثل این دختر خجالتیا😐
البته خجالتیم هستم😳

❤❤❤❤😅

خیلی خووووب بوووود...

کلی خندیدم...

 قسمتای آهنگینش رو ناخواسته ریتمیک میخوندم...!😂😂😂

در کل مث همیشه عاااااالی!❤


عزییییزم ممنون لطف داری😍😘
خوشحالم خندیدی😍😘
تونستم نظر نویسنده ی قهاری مثل تو رو جلب کنمو بخندونم بسی جای خوشحالی داره😁😍

چه جالب که ریتمیک مبخوندی ،من اهنگوگذاشتم خوب تصور بشه😂😂😂
فدای تو ممنوووون عزیزم از لطفت😍😘😘❤


 آره از نوع خار دارش

عه جدا؟ ادی که اصلا بهش نمیاد مغرور باشه

من مغرور نیستما نمیدونم چرا اینجوری میگن عاخه

نه بابا این چه حرفیه از نظر من که خیلیم با کلاسی

😂😂این که خوبه


❤  

خاردار ؟😅😂 خار چیزی از ارزشهای گل کم نمیکنه😅
نه اونم مغرور نیست اینجوری تصور میکنن مثل تو
تو پست همین که حواست هست خوبه فک کنم دراین مورد حرف زدیم:)

عزیزمی 😍ممنون بابت انگیزه هات😂😂😅❤❤منو گلشید میخواستیم تمرین باکلاسی کنیم پروژمون با شکست روبرو شد😂
😅

محیا خیلی خندیدم 😂😂😂😂

متشکرم لینک رو گذاشتی 


😅😅😂😂
خداروشکر همیشه به خنده انشاالله😘😍
خواهش میکنم عزیزم چه حرفیه 😘❤
انشاالله همه اونایی که دلشون میخواد برن کربلا ازجمله خودم قسمتشون بشه...🙏

😂😂😂😂😂خیلی باحال بود😂

 

دقیقا از مزایای درسخون بودن اینه که اصلا فکر نمیکنن خطا کنی و اگرم خطا کنی ندید میگیرن😁

 

این گوشی بردنه هم من کلی خاطره دارم باهاش😂😂یبار همه ی بچه ها گوشیامونو ریختیم تو سطل آشغال کلاس برای اینکه پیدا نکنن😂

یبارم سر کلاس دینی یکی از بچه ها تک صندلی گذاشته بود دقیقا مرکز کلاس بعد یهو وسط درس گوشیش زنگ خورد با صدای بلند حالا پیداشم نمیکرد قطع کنه😂😂😂معلمم همینطوری🙁نگاش میکرد😂😂

 

وااای یبارم سر کلاس هرکدوم از بچه ها میرفت پای تخته ادای یه معلمو درمیاورد و یکی هم فیلم میگرفت که یهو ناظم اومد تو کلاس گفت چیکار میکنید؟ دوستمم پای تخته یهو صاف وایستاد گفت خانم داریم رفع اشکال میکنیم😂😂😂

ناظممونم یکم هاج و واج نگا کرد گفت از شما بعیده انقدر ساکت باشید

اخه ما انقد شلوغ بودیم کلاسمونو از طبقه دوم اوردن بغل دفتر😂😂😂


😅😅
باحالی از خودته😅😘😂
خوشحالم خوشت اومده
من اصلا اعتماد بنفس نوشتن ندارم😑😐😞

عجب خفنایی بودید شما😂ریختید گوشیاروتو سطل زباله😅
باور کن ناظممون سراغ من میومد انقد ترسوبودم منم گوشیمو لومیدادم😅😂

پس شماهم سرکلاستون ازاین تجربه ها داشتید😅خیلی بده 
حالا زنگ گوشیی معمولاً چیز معقولیه این اهنگه خیلی ناجور بودوشااااد😂

😂😂😂عجب کلاسی بودید😅

اتفاقا خیلیم خوب مینویسی:)

 

عزیییزم😂تو اینجور مواقع به جای ترس  باید اعتماد به نفس داشته باشی😁

 

اره اهنگ اونم اینجور اهنگ پخش شدن دیگه خیلی باحاله😂😂

 

اووووه یه کلاس خفنی بودیم هرچقدر بگم کم گفتم بخوام از خاطراتم بگم روده بر میشی از خنده😂

ولی با این اوصاف مدیر و ناظم خیلی با کلاسمون خوب بودن

قربونت😘😍
این خانه از پای بست ویرانه است!:/

اخه من اهل زیرآبی واینجور شیطنتا نبودم هیچوقت میومدسراغم قشنگ میذاشتم کف دستش گوشیو بی عرضم😅😂

چقد خوب😍ما همش فقط درس میخوندیم😕دریغ از یکم شیطنت یکیم نبود سربراهمون کنه بگه ته درس خوندن هیچی نیست😅😂

بامزه بودن :)))

 

 


:D 
خوشحالم بامزه بوده برات😉😍😘

اوه اوه اوه...

نگوووو! نویسنده قهار کجااا بووود...؟!؟😮

من هنوز انقد نویسنده خوبی نشدم‌...فقط اعتماد به نفسم زیادی بالاس !😂

....‌


تعریف تمجیدا استادتون از اون داستانتو مگه یادم میره؟😉😆😁شکسته نفسی نفرماید😉😘

فدات

میگم بش نمیخوره😂

 

😘😍

😂😂😂😂  


اره مهربون دوست داشتنیه😍😍😍
مثل تو وخیلی از بچه های دیگه:)❤

باز یاد مبینا افتادم دلم برا مبینا تنگ میشه😢
ولی نرفتم باهاش باز حرف بزنم که بیشتر اذیت نشه😢

هوم

قربونت برم❤ 

 

منم

جاش خیلی خالی میشه:( 

خدانکنه😘❤❤❤


دقیقا:((((

انصافا خیلی خندیدم 😂😂

+آهنگه هم خوب بود :)

‌💚💚💚


خداروشکر که خندیدی😍😍😍😂

جداً؟!😅سلیقه نووجونی بود دیگه😂😂😂
❤❤❤

خیلی باحال بود خخخخخخخخخخخخخ


ممنون😘خوشحالم خوشت اومده😉😍😘❤

باحال بود


خوش اومدی ماه گیسو جون😍
ممنون😍😘

خب خب

خیلی خندیدم مخصوصا به اون زورو

الان مغزم از کار افتاده برم دوباره صبح بخونم بیام نظر بدم

خوشمان امد شاید منم نوشتم


سلام عزییییزم😍😍😍😘😘😘
تو که زود میخوابیدی شب زنده دارشدی؟😶
ساعت۳و۴۱بیدار بودی!😮
خوشحالم خندیدی😍😁همیشه به خنده😉😘
آرههه توهم بنویس😍😍😍

چقدر خوب بود دو خاطره مدرسه ات

مثل همیشه عالی نوشتی*.*


عزیزمی بهامین جون ممنون از لطفت😍😍😍❤❤❤
دوشنبه ۱ مهر ۹۸ , ۱۵:۵۷ دُخـتَرکـــِـ🌼 بی نآم :)

واییی😂😂😂😂😂😂😂😂😂😄

اتفاقا خیلی قشنگ تعریف میکنی😂😂😂

اهنگع😂😂😂😂😂😂😂


سلاممممم کم پیدا جانم😍😍
نمیگی دلم تنگ میشه؟😟😍
خداشاهده الان تو وبگردیام یادت بودم که کم پیدایی...

خوشحالم خوشت اومده😉😍😂❤
قشنگ خوندی😘
آهنگه😳😅نووجونی ازاینا زیاد گوش میکردم😂😅
دوشنبه ۱ مهر ۹۸ , ۱۶:۱۵ دُخـتَرکـــِـ🌼 بی نآم :)

سلام عزیزدلم😘😍😳😘😘😘

قربوووونتتت بشمم 😍😍😍😍😍😘

 


خدانکنهههه خانوم معلم مهربونم😍😍😍😘😘😘❤❤❤
سه شنبه ۲ مهر ۹۸ , ۰۸:۵۹ فرشته ی روی زمین

سلااام خوبی؟

عاااالی بود : )))))))) دارم تصور میکنم معلم تاریختون اون لحظه چه شکلی شده بود : )))))))

 

منم راهنمایی که بودیم میز من دقیقا پیشدیوار روبرویی کلاس بود ، میز دوستم دقیقا نقطه مقابل من پیش اون یکی دیوار کلاس بود...چون راهی نبود که باهم حرف بزنیم بسیار ماتم زده بودیم و مجبور به آرومی... بعد سرکلاسها که بچه ها حرف میدن یا شلوغ میکردن معلما آرومیِ ما رو برا بقیه مثال میزدن : ) بعداز سه چهار ماه میز پشت سری دوستم راضی شد جاشو با من عوض کنه و من از اون به بعد پیش دوستم می نشستم...انقدررر حرف میزدیم و شیطنت میکردیم ولی چون از شانسمون میز اول و دوم بودیم تو چشم بودیم و چندبار تذکر شنیدیم از معلما ^__^ و بهمون میگفتن بهتون نمیومد این شیطونیا... شما آب نمیدیدید وگرنه شناگر ماهری هستید : ))))))


ولی بنظرم تقصیر خودشونه که تو ذهنشون ازمون قدیسه ی دانش آموزی درست میکردن ^__^   : ))))))) مگه نه؟!


سلاااااااامممم😍😍😍😍
دلم برات تنگ شده بود😍😍😍
خوبم عزیزم،تو خوبی؟روبراهی؟😍

معلم تاریخمون😂😂😂 موقعی که دیگه قطع کردم اهنگو نگاش کردم که پوکر فیس بود😅😅
کلا. همیشه حالت چهرش یه مدل بود حالت جدی وخشک ،اصلا خندشو به یاد ندارم:)))
ولی انصافاً باوجود اون همه سختگیریاش که هممون ازش خیلی میترسیدیم تواین مورد خیلی خوب رفتار کرد😁


😂😂😂آخییی دور افتاده بودید از هم😅
اره تقصیر خودشونه که قدیسه ی دانش اموزی تصورتون کردن😅
اصلا پچ پچ سرکلاسو شیطنت نکنه ادم کلاس زجره😅😅
ولی ما سر کلاسا بعضی معلما سخت گیر رو کاغذ حرفامونو مینوشتیم 😂😂😂
معلمم فکر میکر ماداریم جزو مینویسیم😝😂😅

سلام ظهرتون بخیر. این سفارش ما به کجا رسید 😊😊😊😊


سلام 
انجام وارسال شد:)

درسخون فقط من ..

 

اونجا که فلش اهنگ میزدم به سیستم تا با پروژکتور ببینیم:)))

 

دوروز از مدرسه اخراج موقت شدم که نمیگم چرا ولی همینقدر بدون اصلا ناراحت نشدم

 

چندبارم تو مدرسه خرابکاری کردم مثل خراب کردم بلندگو شکستن شیشه 

 

:))


😂😂😂😂
 عجب شیطونی بودییییی😅
چه کارا که نکردی دمت گرم😂


😂😂😂

خیلی باحال بود.عجب اهنگی هم((: اووو نوستالژی اصلا!


عزیزم😍
ممنون😘
آرهههه خیلی برام نوستالژیه اهنگه😉😁

سلااااام عشقمم

چطووورییی

خاطره هاتو خوندم😂😂😂😂وای اون تیکه فقط که گفتی معلم امتحان نگرفتتتت

قد یه هارد یه ترابایتی انرژی مثبت داشت اون تیکه

بهترررین اتفاق دنیاس😅😍😂❤❤❤

من خاطره های زیادی داشتم ولی الان چیزی یادم نیس خیلی

جز اینکه سال چهارم از این وسایل ورزشی ها تو مدرسمون بود یه چیزی شبیه بارفیکسی چیزی بود که خیلی بلند بود (شاید دو متر اینطورا بود) بعد من همش میرفتم بالاش و برعکس آویزون میشدم 😂😂😂😂 خیلی حال میداد

ولی دوستام دعوام میکردن یکیشونم بهم میگفت "کَعنهم مِیمان🐵" 😂😂😂😂😂

در کل زیاد چیزی یادم نیس بعد یه جریاناتی قسمت عظیمی از حافظم دود شد رفت هوا ..... 😃💙بووووس بهت💋💋💋💋


سلاااااممممم عزییییزم😍😍😍
خوبم به خوبیتون عزیزم😍😘
آره امتحان نگرفتنه خیلی کیف داد😉😂
ایول پس اکتیو بودی😂من ازاین بچه سوسول بی جنبو‌جوشا بودم😅
کعنهم میمان؟😅😂😂😂😂واااایییی عزیزم😳😅😅😂

عههه!کاش منم بخش عظیمی از حافظم دود میشد میرفت هوا:(
کلاً خاطره بازی دوست ندارم ادم دلتنگ میشه...همون بهتر یادت نمیاد😁😘😘❤❤❤

عزیزمیییی منم میبوسمت😍😘😘

سلام...

خوبی؟ خاطره کلاس تاریخ عالی بود.

یاعلی


سلام ممنون خوبم

ممنون لطف دارید:)

علی یارتون

سلاممممممممممم ابجی جونم

چطوری؟

خوبی دیگه نه؟؟؟

سلاممممممم عزیز دلممممم مبینا جانم😍😍😍
خوبم مهربونم 😍😍😘😘😘توخوبی؟😍❤

خیلی خوشحال شدم پیامتو دیدم😍😍

منم خوبم ای میگذره دیگه

تو یطوری ای,ینی خوب بنظر نمیرسی

دانشگاه خوب پیش میره؟سلامتی؟خانواده خوبن؟

 

دلم برای خودتو استیکرات تنگ شده بودااا

فعلاا ابجی جونم,مواظب خودت باش ,ب گلشید جونم سلام ما را برسان

شب بخیر


انشاالله عالی برات بگذره عزیزم😘❤❤❤
نه خوبم:)
من که دانشگاه نمیرم عشق من😅😘😘😁
ولی خانواده خوبن،خودمم خوبم
مرسی ازاینکه میای سراغ میگیری❤
من از خوشی یهو سکته نکنم خیلیه😂😅

عزیزدلمی قربون دلت😍😘
خیلی خوشحالم کردی انرژی مثبتم پیام دادی😍😘
چشممم،توهم مواظب خودت باشم گلم💕
سلام رسوندن به گلشیدم به روی چشم:) 
شب توهم بخیر ❤❤❤

بامزه بود

خوش باشید

من تازه اومدم بیان بلاگ

دنبال شدید :)


عزیزم😍
هم به وبلاگ من هم به بیان خیلی خوش اومدی😍
ممنون خوشحالم بامزه بوده برات:)
موفق باشی عزیزم توهم دنبال شدی😘

فقط معلمتون که امتحان نگرفت عالی بود 

کلا من. از خاطره اولی بیشتر خوشم اومد 


عزیزم😍😍😍❤
اره امتحان نگرفتن معلممون خیلی کیف داد:))

خیلی باحال بودننننن مخصوصا این جا :😅😅😅😅

با چادرامون شبیه چهارتا زورو اول صبحی میدویدیم😅

 


:)))) واقعا صحنه ای دیدنی بود:))))

عزیزم ممنون باحال خوندی،خوشحالم خوشت اومده😉😍😘

اگه دوست داری به آپم سر بزن ×-×


عزیزم حتماً :)❤
خبر ندی  هم خودم فرصت خالی پیدا کنم که وبلاگارو بخونم  بهت سر میزنم گلم😘❤
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

عصرِ پاییزی

به گمانم پاییز...
عنصرِ ناهمگونِ فصل هاست...
تصویری ست از دختری که
به اندازه ی زیبایی اش غمگین است...
که لبخند هم بزند ...
غم، چشم هایش را رها نمیکند..
اعتراض نمیکند...
قهر کردن بلد نیست...
باکسی سر جنگ ندارد...
خیلی که دلتنگ شود بغض می کند....
پاییز دختری ست آراسته وموقر...
با موهای پریشان...
لبخندی ملیح...
دختری به ظاهر خوشبخت ،به ظاهر راضی،به ظاهر...
Designed By Erfan Powered by Bayan