حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ:)

 

 

 

 

آزاد شو از بند خویش، زنجیر راباور مکن،

اکنون زمان زندگیست، تاخیر را باور مکن

حرف از هیاهو کم بزن، از آشتی ها دم بزن

از دشمنی پرهیز کن، شمشیر را باور نکن

خود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندان

تو شاهکار خالقی، تحقیر را باور نکن

بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش،

زیبا زشتش پای توست، تقدیر را باور نکن

تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی

از نو دوباره رسم کن، تصویر را باور نکن

خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید

پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن

 

 

پ.ن۱:

سلام سلاممممممم حالتون خوبه؟😍

  • محیا ..

میم مثل مریم❤

راستشو بخوای ازیکی دوماه پیش برات نوشتم برای امروز نوشتم از مهم بودنت،دوست داشتنت ،مهربونیات،شبیه من بودنت،اینکه چقدر خوشحالم دارمت ازخوبیات ازحس خوبم بخاطر حضورت،ازخواهرانگیات ...

ولی مخاطب اون نوشته دوستی بود که این حسارومتقابل ازش میگرفتم دوستی که کنارم بود همیشه ودلم قرص وآروم بود

بخاطر داشتنش مهربونیش ،درکش...

بخاطر همون لحظه هایی که خیلیم زیاد بود و خودِخودم بودم پیشش نگران قضاوت شدن نبودم ازخودم بودن از غمگین بودنم نگرانی نداشتم میتونستم بگم از عمق وجودم از تمام حسام غمام بدون ترس از سرزنش ،نصیحت ،قضاوت...

مثل دوتا خواهر که راحتن باهم...شبیهن بهم...

  • محیا ..

عصرِ پاییزی

به گمانم پاییز...
عنصرِ ناهمگونِ فصل هاست...
تصویری ست از دختری که
به اندازه ی زیبایی اش غمگین است...
که لبخند هم بزند ...
غم، چشم هایش را رها نمیکند..
اعتراض نمیکند...
قهر کردن بلد نیست...
باکسی سر جنگ ندارد...
خیلی که دلتنگ شود بغض می کند....
پاییز دختری ست آراسته وموقر...
با موهای پریشان...
لبخندی ملیح...
دختری به ظاهر خوشبخت ،به ظاهر راضی،به ظاهر...
Designed By Erfan Powered by Bayan