تولدانه:)

 

 

آشنایتمون به ۲سال میرسه 

ازهمون روزی که تو وبلاگ مشاوره محور، پست مسابقه عید مبعث بود ومن جز شرکت کننده ها بودمو شلوغ کاری میکردم

اونم جز شرکت کننده ها بود!

برعکس بقیه شرکت کننده ها که مثل خودم سعی میکردن یه فضا فان وشادو با کُری خوندن بوجود بیارن 

 اون جدی ومغرور کامنت میذاشت وحتی مخاطب قرارش دادم جوابمو نداد😑

تو دلم گفتم اه چقد مغرورو رومخه یه مسابقه شوخیه برافانه چقد خودشو میگیره😒

کلاً همین شد که ازش خوشم نمیومد

هم من هم اون جز فعالای اون وبلاگ بودیم 

برا بار دوم ،دومین برخورد وقتی بود که تو یه پستی ازهمون وبلاگ کامنت گذاشتم واومد منو مخاطب قرار دادو به من ایراد گرفت

اون روز کارد بهم میزدن خونم درنمیومد😐

تودلم گفتم اه بازاین پسره ی مغرور رو عصاب ازخودراضی😤😑 

  • محیا ..

عصرِ پاییزی

به گمانم پاییز...
عنصرِ ناهمگونِ فصل هاست...
تصویری ست از دختری که
به اندازه ی زیبایی اش غمگین است...
که لبخند هم بزند ...
غم، چشم هایش را رها نمیکند..
اعتراض نمیکند...
قهر کردن بلد نیست...
باکسی سر جنگ ندارد...
خیلی که دلتنگ شود بغض می کند....
پاییز دختری ست آراسته وموقر...
با موهای پریشان...
لبخندی ملیح...
دختری به ظاهر خوشبخت ،به ظاهر راضی،به ظاهر...
Designed By Erfan Powered by Bayan