از ۱۲_۱۳سالگیم که نوجوون بودم هم آزادی داشتم هم شرایط برارفتن به هرجایی که دلم میخواست
پارتی و... بااینکه بچه مثبت بودم .ولی دعوت هم میشدم که انتخاب من اینجور فضاها وجمعها نبود
حتی تولدای رفیقای صمیمیم که مختلط میگرفتنو نمیرفتم
و االبته چون منو میشناختن بهم اطلاع میدادن که مختلطه
اون موقع کم سنو سال بودم واکثرا هم خب جو پسرودخترای مجرد دوست نداشتم برم
تااا ااین سن که بازم دعوت شدم به یه جمع مختلط به سبک خزپارتی:))
یکی از دوستان که تولدش اسفندبود گفت تولد میگیره و اصرارررر که حتما باید بیای و اگه نیای بخدا خیلیییی ناراحت میشمو...
اول قرار بود یه جشن خفن بگیره
که ازبس اصرار کرد من رفتم لباس برا جشن خریدم
یهو برنامش عوض شد گفت برا راحتی و فان بودن و هزینه نکردن تصمیم براین شد خزپارتی بگیرم به سبک دهه ۶۰ لباس بپوشیم ویاهرچیز خزی،که راحتید
همیشه جمعاشون مختلط بود
البته همه متاهل بودن
دوستاشو همسراشون
و انقدر اصرار کرد که نمیشد نرم از طرفیم بنظرم میومد واقعا جذاب باید باشه خزپارتی و همونیم که فکر میکردم بود
بامزه ترین تجربه زندگیم شد
که بالباس تماماً خززز اون وسط درحال تلاش برای خز رقصیدن بودم:))))
همه لباس خز پوشیده بودن وخز ومسخره میرقصیدن
متولد تاج گذاشته بود و دامن و کت قدیمی با روسری
همسرش شلوار پیله دار با کمربند زنجیر دار و پیرهن گل گلی پوشیده بود.همسر دیگه ای از دوستان کلاه گیس مو فشن گذاشته بود و شلوار پیله دار و یقه تاناف باز
خانما تماما لباسای گل گلی مسخره لباسایی که هیچکدوم بهم نمیومدن
پیرهن دامنای قدیمی
ابروهای پیوسته فکول باروسری
دامن و جوراب مشکی
ولباسای اپل دار
و صورتای خالدار
النگوها تو دست جلینگ جلینگ صدا میدادن:)))
مثلا یکی ازبچه ها کت بلند با دامن گلدار و جوراب اسپرت ساق دار پوشیده بود
به هر طرف نگا میکردم ازخنده ضعف میکردم
کاش میشد عکسارو بذارم اینجا میزان خنده دار بودنو متوجه میشدید
از نهنگ عنبر تیپا خنده دارترو باحالتر بود
واما من خودم سوژه خنده بودم
یجوری گریم کرده بودم قیافمو مامان خودم عکسمو دید نشناخت 😅
ازلباسام نمینویسم علتشو تو پی نوشتا مینویسم
ولی
ابروهامو پیوسته کرده بودم دوتا خال بزرگ مشکی نقاشی کردم تو صورتم ،تا تونستم گونه هامو قرمز کردم،سایه صورتی ،و یه عالمه اکلیلای درشت کنار چشمم درامتداد صورتم
هرکی نگام میکرد غش میکرد ازخنده میگفتن عااالی شدی این بُعد ازتورو ندیده بودیم:))
اون وسطم حسابی هنر نمایی کردم با تیپ واستایل جذابم:))
همکارام ریسه میرفتن میگفتن وای مهشیده!!! باورمون نمیشه تو تخیلمونم نمیگنجید مهشید همچین بُعدی داشته باشه:)))
واقعا بااون کت اپل دار وروسری رقص سخت بود ولی داشتم تلاشمو میکردم:))
سرکار آدمِ جدی،نسبتا بداخلاق و همیشه کم حرفو درونگرام
از آدمای سربه هوا ،بی مسئولیت و تایم هدر بده هم به شدت متتفرم
وتقریباً یه مقداری همه بخاطر تند بودنای سرکارم که بنظر خودم کاملا حق بامنه ازم ترس دارن
واسه همین این نوع استایل و شیطنتو رقصو ازمن اصلا نمیتونستن تصور کنن همکارام:)))
کار کردن با دهه ۸۰ییا ایجاب میکنه یکم ادم جدی باشه
به هرحال امیدوارم از شنبه دختر خاله نشن باهام باکارایی که من ۵شنبه تو جشن کردم:)))
لباسا و ارایشای خنده دار به کنار ،بد مستی بعضی دوستان ماجرارو فان تر کرده بودن یجوری بودن که من جا اونا خجالت میکشیدم
برام سوال بود اینا بعد که ازمستی دراومدن چطوری روشون میشه دیگه تو چشم بقیه وماها نگا کنن اونجوری که آبرو خودشونو بردن:)))))
آدم مشنگ مست اینجوری ندیده بودم خیلی خنده دارن بعضیا وقتی مست میکنن:))))
انقدر ۵شنبه خندیدم که فکم درد گرفت و انقدرم پاکوبیدم وبالا پایین پریدم کل جمعه رو خواب بودم از خستگی
جای همگی خالی خیلی تجربه باحالی بود و خوش گذشت
همیشه از حضور تو جمعایی که اهل مست کردنن فراری بودم رفتم دیدم هیچ چیز ترسناکی نداشت خیلیاشون کاملاً هشیارن بقول خودشون میخوردن خجالته بریزه اوناییم که میگرفتشون بیشتر مسخره شده بودن و دلقک
البته همشون ادمای سالم ومتاهل بودن! اینم خیلی نقش داره که اقایون متاهل بودن و سالم
+اگه بازم دعوت بشم میرم حتماً تواین جمعها که متفاوت از روحیه منه به شرط شناخت ازسالم بودن ادماش
این تجربه که برام خیلی خوبو ایمن بود وخیلی خوش گذشت
+با جزییات نتونستم بنویسم مثلاً ازلباسای خزوفان خودم چون متولد بلاگره وتیک آبی داره وکلیپ تولدشو که فیلمبردار گفته بود بیاد و فیلم بگیره بذاره پیجش ممکنه پخش بشه وحداقل منو نشناسید اون وسط:))
- محیا ..
هرجا که هستی مراقب خودت باش