یکی به دادم برسه، به قیمت کُشتن من امید برگشتنتو ازم بگیره...

 

 

آدمها هیچوقت کسایی که دوست دارن رو فراموش نمیکنن، فقط عادت میکنن که دیگه کنارشون نباشن...

 

پ.ن۱:

مرا ز خاطر تو هیچکس جدا نکند

که دشمنم به دلم این جفا روا نکند

برای حال کسی جز من از گذشته نگو

که درد خاطره را خاطره دوا نکند

به این من ِ همه بی دل فقط نگو مجنون

که حق مطلب ما را جنون ادا نکند

خدا مرا ز خیال تو در امان دارد

به این خدا نشناسد بگو خدا نکند

با اینکه حتی توو زندگیمون یه روز خوبم با هم ندیدیم

اما هنوزم باور نکردم ما زنده ایم و از هم بریدیم

با اینکه توی بود و نبودنت تنها دلیل دیوونگیمی

اصرارم اینه هرجا که میرم بگم هنوزم توو زندگیمی

بگم هنوزم توو زندگیمی

مثل یه دیوونه شدم که خسته‌ست از دیوونگیش

ولی نمیذاره جنونشم بمیره، جنون بمیره

یکی به دادم برسه، به قیمت کشتن من

امید برگشتنتو ازم بگیره، از من بگیره

 

داره منو نگفته ها بدجوری بیمار میکنه

انقدی که سکوتمم یه شهرو بیدار میکنه

دلم از دنیا دیگه چیزی نمیخواد

دیگه هیشکی جز تورو یادم نمیاد

مثل یه دیوونه شدم که خسته‌ست از دیوونگیش

ولی نمیذاره جنونشم بمیره، جنون بمیره

یکی به دادم برسه، به قیمت کشتن من

امید برگشتنتو ازم بگیره، از من بگیره

  • محیا ..

عصرِ پاییزی

به گمانم پاییز...
عنصرِ ناهمگونِ فصل هاست...
تصویری ست از دختری که
به اندازه ی زیبایی اش غمگین است...
که لبخند هم بزند ...
غم، چشم هایش را رها نمیکند..
اعتراض نمیکند...
قهر کردن بلد نیست...
باکسی سر جنگ ندارد...
خیلی که دلتنگ شود بغض می کند....
پاییز دختری ست آراسته وموقر...
با موهای پریشان...
لبخندی ملیح...
دختری به ظاهر خوشبخت ،به ظاهر راضی،به ظاهر...
Designed By Erfan Powered by Bayan