گنجشک ترین آدم او من شده بودم...

 

 

 

 

 

کاش می شد تمامِ آدم های غمگین وتنهایِ جهان را در آغوش کشید،

برایشان چای ریخت،کنارشان نشست و با چند کلامِ ساده،

به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید

و حالشان را خوب کرد.

کاش می شد این را قاطعانه و آرام

در گوش تمامِ آدم ها گفت؛ که غم و اندوه، رفتنی است

و روزهایِ خوب در راه اند،

که حالِ همه مان خوب خواهد شد...

  • محیا ..

عصرِ پاییزی

به گمانم پاییز...
عنصرِ ناهمگونِ فصل هاست...
تصویری ست از دختری که
به اندازه ی زیبایی اش غمگین است...
که لبخند هم بزند ...
غم، چشم هایش را رها نمیکند..
اعتراض نمیکند...
قهر کردن بلد نیست...
باکسی سر جنگ ندارد...
خیلی که دلتنگ شود بغض می کند....
پاییز دختری ست آراسته وموقر...
با موهای پریشان...
لبخندی ملیح...
دختری به ظاهر خوشبخت ،به ظاهر راضی،به ظاهر...
Designed By Erfan Powered by Bayan