جای مردان سیاست بنشانید درخت که هوا تازه شود

 

.

تو بگو قراره تا کِی اینجا

جای حرفِ حق توو زندون باشه

تا چقد پشت سرِ تو نفرین،

پشت ردّپای تو خون باشه؟!

.

رو تنِ چند نفر از مردم

ردّ ضربه‌های پوتین مونده

تا کجا برای توجیه دروغ

از کلاهِ شرعی دین مونده

.

من بهت معترضم می‌فهمی

منو با #نفت خودم سوزوندن

نه دیگه می‌شه از اینجا رفتن

نه دیگه می‌شه توو اینجا موندن

.

من بهت معترضم می‌فهمی

بَسَمه بهت سواری دادن

معترض به اینکه از خاک خودم

منو آدمات فراری دادن

.

فاصله میونمون یه اسلحه‌س

که نذاره ما رو نزدیک کنه

پولِ اون تفنگو من دادم که

به خودم یه روزی #شلیک کنه!

.

با دروغات بگو چند نفر

پشت تو توی کثافت رفتن

خیلیای دیگه قبلِ تو ببین

شاه اومدن، به خفّت رفتن!

.

من بهت معترضم، منو بفهم

جای #اعتراض پشت میله نیست

حرفِ این قبیله حقّه، شک نکن

هیچکس حریف این قبیله نیست

 

(احمد امیر خلیلی)

 

 پ.ن۱: ازکجاقصه رو شروووع کنم؟

اول وآخرش یه حرفه برات

این روایت چطورباشه رفیق

که تهش جون ما به صرفه برات؟

...

ما بسوزیم که تو به ساز خودت

قصه روصفحه صفحه خط بزنی

جاتُ محکم کنی!روایت رو

مهر ازابتدا غلط بزنی

...

وسط این همه بمیروبمیر

دیگه وقت روایت خودته

ازخدای خودت بترس رفیق

نوبتی باشه نوبت خودته...

 

پ.ن۲:

هردروغی که میگیم... قرضی در حق حقیقت به بار میاره...

دیر یازود این قرض پرداخت میشه...

 

پ.ن۳:

دیر یا زود پرداخت میشه دیریا زود دروغاتون رو میشه....

پ.ن۴:

نمیخوام از مشکوک بودن یا نبودنش حرف بزنم!نمیخوام بگم  که چرا هواپیما چرخیده!چرا پرواز کرده!چرا دروغ گفتن !برام عجیب نیست دروغ گفتن...

 

نه نه نمیخوام فکر کنم به خطای انسانی که جون این همه آدمو گرفت‌..به این همه بی مسئولیتی...بی کفایتی...

 نمیخوام فکرکنم به اینکه اموزه های اسلام این بوده؟دروغ؟ از باورهایی که نابود شده نمیخوام حرف بزنم...از خنجر خودی که فرو رفته تو قلبامون... آخه خیلی درد داره....

تمام فکر من شده خانواده هاشون...بازماندهاشون ...به کی ازاین درد پناه ببرنو شکایت کنن چطوری این داغ دلشونو آروم کنن!

نوشتم که بگم دعا کنیم برا دل خانواده هاشون...

هنوزم باورم نمیشه... 

دعا کنیم...

برای خودمون که موندیم!

برای مایی که خدامیدونه چقدر زخم دیگه باید به دلمون زده بشه....خدا میدونه چقدخطا انسانی باید ببینیم ...چقد بی مسئولیتی ...چقدر بار غم ودرد بایدبه دوش بکشیم...

دعا کنیم برا امیدای که ناامید شدن...

برادل خانواده هاشون دعا کنیم ...

​​​​

پ.ن۵:برای تو، برای چشم‌هایت برای من، برای دردهایم برای ما برای این همه تنهایی ای کاش خدا کاری کند …

“شاملو”

پ.ن۶: دردا ودریغا که دراین بازی خونین بازیچه ی ایام،دلِ آدمیان است...

 

پ.ن۷:

+محیا بسه! ساکت شو به درودیوار نکوب بی فایدس...اینبار هرچقدر پی نوشت بنویسی خشم وغم درونت آروم نمیشه ...

زمان میخواد...

پ.ن۸:

ببخشید کامنتارو میبندم میدونم شماها هم مثل من حوصله حرف زدن ونوشتن کامنت ندارید ...

میدونم غمگینید...

 

  • محیا ..

عصرِ پاییزی

به گمانم پاییز...
عنصرِ ناهمگونِ فصل هاست...
تصویری ست از دختری که
به اندازه ی زیبایی اش غمگین است...
که لبخند هم بزند ...
غم، چشم هایش را رها نمیکند..
اعتراض نمیکند...
قهر کردن بلد نیست...
باکسی سر جنگ ندارد...
خیلی که دلتنگ شود بغض می کند....
پاییز دختری ست آراسته وموقر...
با موهای پریشان...
لبخندی ملیح...
دختری به ظاهر خوشبخت ،به ظاهر راضی،به ظاهر...
Designed By Erfan Powered by Bayan