امروز تو اتاق کارم داشتم آهنگ تتلو گوش میدادم وباهاش میخوندم
یکی از همکارام وارد اتاق شد گفت برگامممم تو تتلو گوش میدی؟
لبخند زدم خواهر کوچیکم گفت فکر کردی مهشید لابد فقط علیرضا قربانی گوش میده؟
گفت آرههه بهش نمیاد تتلو گوش بده :))
تتلو گوش کنا مثلا چه شکلین؟ :))
امشب دقیقا ساعت ۵ونیم صبح
همینجوری بازم شانسی یکی ازآهنگا تتلو رو پلی کردم
تو آهنگ گفت :
قورباغه رو توی تشت طلا م ک بذاری میپره تو مرداب...
اولین بار این جمله رو از الف.نون شنیدم وقتی فهمید دختری که دوست داره تو فکر زدن مخ یکی دیکس...
ولی توجه نکرد چقدر وصف حال خودشه...
فک کنم یکسالونیم میگذره از آخرین بحثو دعواها وتوهینایی که بهم کرد سر همون دختر
که تورابطمونو خراب کردی:/
توی پستای پایین یه بار نوشتم که بزرگترین اشتباه من تو زندگیم این بوده که وارد درس زندگی بقیه شدم
که چی ؟ که مثلا آسیب نبینه!
وهمیشه خودم آسیب دیدم ومقصر شناخته شدم...
دختری که تو پی وی من غشو ضعف میرفت برای یه پسر دیگه و هرثانیه از پسر دیگه ای حرف میزد و دغدغه ی ذهنیش پسر دیگه ای بود و به من پیام میداد که چی بگم بهش ویا چرا جوابمو نداد/ وای عصبی شدم چرا دیر سین کرد. وای امروز باهاش انقدر حرف زدم اینارو گفت و ذوقو شوق حتی زود سین کردو یاصحبت کردن باپسر دیگه ای رو داشت
الف.نونو توی آب نمک خیسونده بود صرفاً چون میدونست الف.نون دوسش داره
من بدون اینکه حتی روحم از ماجرای این دختر والف.نون خبر داشته باشه فقط حس ششمم داشت ازسمی یودن این دختر خبر میداد و میدونستم دوست معمولی با الف.نون هم هست البته که ادعای خووش بود که دوست عادین یه بار ازش پرسی باالف.نون رابطه ی عاطفی نداری؟
گفت اگه داشتم یا مهم بود برام من میومدم ازفلانی (فرد دیگه )حرف بزنم ؟
خب این جواب برای من کاملاً قانع کننده بود
رفتار درست انسانی با ذات و شخصیت درست همینه
انسان سالم همینجوریه
ولی اون فقط دروغ گفت و ذات واقعیش اون نبود
ودقیقا باالف.نون هم درارتباط بود:) وبه گفته الف .نون امید هم بهش داده بود دررابطه با آینده ورابطشون
و تو پی وی من داشت برا یه پسر دیگه ضعف میکرد:)
الف.نون بازیچه و صندلی ذخیرش بود
اشتباه من این بود چون الف.نون رو دوس داشتم بهش واقعیتو گفتم
چرا گفتم؟خریت محض
الف.نون عشقش کم شد؟ نه معلومه که نه
مگه همه عالمو آدم گفتن الف.نون بده درست نیست مرد نیست بچه س فلانه بهمانه من به حرف کسی گوش کردم؟
نه !به عشق کور کورانه خودم ادامه دادم
معلوم بود که الف.نونم علاقه قلبیش فرمان میداد نه عقلش!
درجواب و سندایی که نشونش دادم که اون دختر تو کف یکی دیگس وحتی چتایی که بیان کرده بود الف.نون براش ذره ای اهمیت نداره
گفت قورباغه رو تو تشت طلام که بذاری میپره تو مرداب :)
اون موقع سکوت کردم
ولی همون لحظه هم اومد تو ذهنم که خودش هم قورباغه زندگی من بود...
دختر متعهد وعاشقی که حاضر بود جونشو براش بده رو له کرد و گذاشت کنار بخاطر دختری که نه علاقه ای بهش داشت نه تعهدی نه اهمیتی بهش میداد ...
تااینجاش حتی مشکلی نیست قلبش دلش رفته بود دیگه ولی دردش اون موقعی بود که من نه فقط با حرف بانشون دادن چتامون بهش ثابت کردم چقدر اون دختر نمیخوادش ولی همچنان منو زجر داد و رنجوند وروحمو بیشتر ازقبل تیکه تیکه کرد که تومقصر جداییمونی! ونمیبخشمت وحلالت نمیکنم ونمیگذرم رابطه ای که دونفر همو میخواستن جدا کردی..
اینو هیچوقت نفهمیدم چرااینکارو کرد
که به من عذاب وجدان بده؟
من که دیگه خودم میدونم اون دختر پیش،من داشت برایکی دیگه بال بال میزد
عذاب وجدان برا چی میگرفتم؟ حالا اون میخواست خودشو گول بزنه بزنه حله
نفهمیدم چرا منو خواست له و نابود کنه وگناهکار جلوه بده
توالتیام دردش نقش داشت؟؟
اون دختر ثانیه به ثانیه از ذوق و حرفاش بایه پسر دیگه پیش من حرف میزد دغدعه هرلحظه ش کسی دیگه بود
ومن اینارو که میدونستم...
و به اونم نشون دادم
مقصر اینکه یکی دیگه بازیش داده بود چرامن بودم ؟
چون دختره فهمید من والف نون قبلاً باهم دوست بودیم و گذاشتش کنار...چون الف.نون میگفت من اون دخترو ار چشمش انداختم ...ترجیحش حتما گول خوردن وبازیچه شدن بود ...
بامزس نه؟
الف.نون فهمید دختره نمیخوادش نذاشتش کنار
دختری که خودش درتلاش برای زدن مخ یکی دیگه بود وقتی فهمید قبلا ماباهم دوست بودیم الف.نونو گذاشت کنار
مقصر کی شد؟
نه اون دختری که متعهد نبودو حرفاش وارتباطش فیک بود باالف نون
نه خود الف.نونی که نمیپذیرفت واقعیتو
مقصر
من بودم :))
من هیچوقت دیگه حتی ثانیه ای به این فکر نکردم که الف.نون منو حتی ذره ای دوست داشته دیگه ایمان اوردم که نداره یقین قلبی پیدا کردم حرفاش همه دروغ بود وگرنه بخاطر دختری که لهش کرده بود که منو له نمیکرد...
وباقلبم شکستم زندگیمو ادامه دادم ...
اون دختر خیلی نگذشت بعد این ماجراها که ذره ایم براش اهمیت نداشت نامزد کرد عکس نامزدیشم دیدم ولی الان تورابطس بانامزدش ، مونده ادامه داد نمیدونم انقدر مشکل اعصاب داشت بخاطر روابط ناپیدار گذشتش که مدام قرص میخورد بتونه نرمال زندگی کنه که خیلیم نرمال نبود
ازبین این همه پسر که پسش زده بودن الف نون ، پسری که عاشقش بودم عاشقش بود واون الف.نون رو نمیخواست...
دنیای عجیبیه
تامدتها فقط نگا عکسا دختره میکردم وبهش غبطه میخوردم که الف.نون دوسش داشت
خدامیدونه چقدر اعتماد بنفسم نابود شد چقدر مدام اون دخترو باخودم مقایسه کردم
چقدر پیش خودم گفتم چی داشت که من نداشتم وچقدر شکستم...که بین منو خدا بمونه بقیه ش ازبیانش عاجزم...
امشب آهنگ تتلو باعث شد بازم یادم بیاد ...که چقدر شکستم که چقدر روانم نابود شد که چقدر جنگیدم الکی بیخودی که چقدر عاشق بودم که چقدر دستو پا زدم ....
ولی دیگه ناراحت نیستم ... دیگه هیچوقت حسرتی تودلم نیست دیگه ابداً اون دخترو باخودم مقایسه نمیکنم و خودمو خیلی دوس دارم و عاشق خودمم و میدونم من هیچی کم نداشتم وندارم
هروقتم دلم تنگ بشه میگم تا تهش بیشتر از تهشم جنگیدی باید بااین موضوع کنار بیام
نمیشد نشد آدم باید کنار بیاد که بعضی ادما بعضی چیزا سهم ما نیستن
روحهای ما قبل اینکه بیان زمین برای یه ماموریتی اومدن یه قول وقرارایی داشتن
روح من والف نون لابد یه قرارایی داشتن بهم درسایی بدن
کارمایی پس بدن وگرنه انقدر که همو زخمی نمیکردیم...
زندگی محل گذره این درد زندگی روبرام بی معنی کرد
خیلی بیمعنی همه ی ذوق وشوقمو گرفت
ولی نذاشتم زندگیم بایسته
اگه بگم قلبم التیام پیدا کرده دروغه اگه بگم رد زخمم خوب شده دروغه
اگه بگم شکستکیام خوب شدن دروغه
دیگه هیچوقت شبیه قبل نشدم
روحم کامل مُرد ولی خب اینم بخشی اززندگیه نمیجنگم درستش کنم اونجوری،که میخوام...
- محیا ..
هرجا که هستی مراقب خودت باش