سلام
باعرض تسلیت عاشورای حسینی ...
انشاالله عزاداری هاتون قبول باشه...
چندشب پیش نزدیک اذان صبح بود وگیج خواب بودم یه سر رفتم اینستاموچک کنم دیدم ترانه سرایی که دنبالش میکنم وترانه سرا وشاعر بسیاااار باعلم وخفنین وترانه خیلی از آهنگای خوب ومعروفم گفتن(احمدامیر خلیلی)استوری گذاشتن
استوریادرموردموضع عشق بود وپرسشو پاسخ ودرنهایت جواب خودشون هرچی میخوندم چون ذهنم خسته بود خیلی خوب متوجه نمیشدم برااینکه برام جذاب ومهم بود وازاونجاییکه من هستم یک عدد بچه پرو:))
دایرکت دادم بهشون که میشه این استوریا رو نگه دارید تا فردا بخونم من الان خوابم میاد نمیفهمم وتشکر کردم:)))
آخه بعضی وقتا استوریا رو ۲۴ساعت نگذشته پاک میکنن :)
صبح که خوندم یه قسمتای مهم واصلیشونوشتم تو دفترم که اینجا براشماهم بذارم:)
این چندروز خیلی وقت آزاد نداشتم دیگه امروز گفتم حتممما باید بذارم
امیدوارم شماهم دوست داشته باشید:)
افلاطون درکتاب جمهور اززبان سقراط میگه:
ماسه نوع موضع درموردعلاقه مندی به چیزی داریم:
دسته اول:مواردی که به ذات دوست داشتنی هستن اما ممکنه نتایج خوبی نداشته باشن مثل شادی
دسته دوم:مواردی که هم به ذات خوبن وهم نتایج دربردارن مثل بینایی وشنوایی
دسته سوم:مواردی که به ذات مورد اهمیت نیست اما نتایج اون منجر به علاقه مندی ما میشه مثل طبیب وطبابت
حالا بااین تقسیم بندی عشق به ذات مثل شادی فرحناک نیست ودرنتیجه هم به شادمانی وسرور نمی رسه که سعدی درترجیع بند معروفش میگه:
دیدی که چگونه حاصل آمد/از دعوی عشق روی زردی؟
وباعلم به اینکه میدونیم عشق خارج از مناسبات وعوالم هستیه وعاشق بلاتکلیف عالم که مولانا میگه:
علت عشق زعلتها جداست
عشق اصطرلاب اسرارِ خداست
هرچه گویم عشق راشرح وبیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
بااین اوصاف بنظرتون عشق جز کدوم دستس؟
قبل اینکه جوابو بخونید بهش فکر کنید لطفاً
تصویر از عشق رو برا خودتون مرور کنید و تصویری که از عشق قبل خوندن جواب داشتیدو بنویسید برام:)
نمیخواستم دوتا پستش کنم:)
صرفاً هم منظور عشق بین دونفر نیست!
واما
جواب ارسطو:
عشق دردسته سوم قرار میگیره یعنی ذات ایجادعلاقه مندی نمیکنه مگر منتج به نتیجه ای فرحبخش بشه واین نتیجه فرح بخشروحی حاصل نمیشه مگراینکه عاشق،عاشق زیبایی بشه وتنها از معشوق زیبایی در نظرش بیاد
این یعنی به قول وحشی بافقی:
اگر در دیده ی مجنون نشینی
به غیراز خوبی لیلی نبینی
وبه قول سعدی:
زهر از قِبَل تونوشداروست
فحش از دهن توطیبات است
وبه تعبیرزینب درکربلا:
ما رأیتُ اِلاجمیلاً
(جز زیبایی ندیدم)
درهرسه شکل عشق محض تجلی نمایش تنها زیبایی معشوق درذهن عاشق است
بااین تفاسیرکه عشق به زیبایی است که معناپیدا میکند آیا کسی که بجای حماسه وغرور ورشادت وپیام از حسین اشک ونیزه وخنجر وجنون وخون وآتش را میبیندمیتواندعاشق حسین باشد؟:)
گفتم ای عشق من ازچیزدگر میترسم
گفت آن چیزدگر نیست دگر هیچ مگو...
پ.ن۱: این پیج آقای امیرخلیلیه اونایی که اینستا دارن اگه دوست دارن میتونن فالوشون کنن
Ahmadamirkhalili
پ.ن۲:عکس ونوشته دستخط خواهرمه:)
پ.ن۳:
دیشب بعد ۲سال صمیمی ترین دوستم که از ۱۴سالگی تا به الان دوستیمو دیدم...
مامانش دچار سرطان شدهو شهر دیگه ای رفتن برای درمان
مادری که برای من هم حکم مادر داشتن وخیلی برام عزیز بودنوجایگاه ویژه ای داشتن
هم ایشون هم مادر یکی دیگه از دوستام که دبیر دینی وقرآنن وبواسطه دوستی با دختراشون ومعاشرت خانوادگی باهاشون از این دوبانو خییییلی آموختم ...
وحکم مادر دارن برام فکر میکنم اگه نبودن من الان این نبودم...نمیگم الان خیلی خوبم ولی تاثیر زیادی توی پرورش روحم داشتن ...
از وقتی فهمیدم دچار این بیماری شدن واقعا ناراحت بودم ونشد روزی به یادشون نباشم
هیئتای هرسال تا۲۲سالگی درکنار این دوبانوی عزیزم بودم که برام آرامش وحال خوب داشتن همیشه..
وامسال هیچکدومشون نبودن ودلتنگ بودم...
به دوستم پیام دادم که حالشو بپرسم وبگم دلتنگم که گفت صبح با خالش اینا اومده یه سر اینجا وزود برمیگردن اگه شب رسید میاد هیئت
نت گوشیوروشن گذاشته بودمو تو صفحه واتساپ وحالت ویبره که اگه پیام داد متوجه بشم
اومد دیدمش بعد دوسال...
برام سوغاتیم اورده بود:)
مامانش تحت شیمی درمانیه و نیومده بود ولی تاکید کرده بود به دوستم حتماً شده۵دقه برومحیا روببینواز حالش باخبر شو:)
دلم برا محیاجون گفتناش،عزیزدلم گفتناش وبغل کردناش وگفتن اینکه محیا جون دلم برات تنگ شده بودا،تنگ شده....
دوستم عکساشو که نشونم داد تو لحظه بغضم گرفته بود ولی سعی کردم بخاطر روحیه دوستم به رو نیارم ولی حالم خیلی بدشد خیییلی...
۱۰-۲۰سال انگار پیرترشده بودن خانوم به اون زیبایی...
داشتم برا مریضا دعا میکردم مامان و بابا خودم،خانم آقا محسن،مادر دوست لیلا،بچه کوچیکی که فاطمه تووبلاگش براش التماس دعا داشت و....
وفقط یه تصویر از جلو چشمم کنار نمیرفت مامان دوست خودم...
من اصولا بیرون خونه وجلو دیگران گریم نمیگیره...حتی تو هیئت...
ولی دیشب ...
خدا همه مریضا روشفا بده
برا سلامتی مامان باباخودم ومامان دوستمم التماس دعا دارم🙏
تواین شبا تو دعاهاتون منم یادکنید ممنون میشم🙏
برااینکه خیلیم تلخ نشه پ.ن۴ داشته باشید:)
پ.ن۴:
دیشب فهمیدم عجیب اخلاقم عوض شده
من آدم ابراز احساسات این مدلی باحرفو بغلو بوسو اینا نبودم...
وسختم بود ابراز احساسات دیشب لپ دوستمو کشیدم گفتم اصلاً تغییر نکردیا:))اونم خندید:))
موقع خدافظیم بعد روبوسی یکم باز حرف زدیم بعدم لپشو ماچ کردمو خدافظی کردم:))از من بعید بود حرکت ماچ یهویی :))
خیلی ببخشید پرحرفی شد:(
نمیدونم چرا حرفامو نمیتونم تو پست جدا بزنم...
همه حرفامو تو پی نوشتا میزنم...:))