آزاد شو از بند خویش، زنجیر راباور مکن،
اکنون زمان زندگیست، تاخیر را باور مکن
حرف از هیاهو کم بزن، از آشتی ها دم بزن
از دشمنی پرهیز کن، شمشیر را باور نکن
خود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندان
تو شاهکار خالقی، تحقیر را باور نکن
بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش،
زیبا زشتش پای توست، تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن، تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن
پ.ن۱:
سلام سلاممممممم حالتون خوبه؟😍
آخر شعرو خیلی شل خوندم مودونم ببخشید هول هولی شد😅
چند وقتیه خیلی دلم می خواست بنویسم ولی اصلاً فرصت نمیشد
الانی که دارم مینویسم حتماً همتون خوابید ساعت۵صبحه
خیلی خستم بعد کلی بدوبدو وکار حتی تاهمین یکساعت پیش درگیر کارای خونه بودم خوابمم میاد ولی میدونستم فردا وقت نمیکنم بنویسم گفتم الان که یجورایی دیگه دقه نودمه بنویسم
چون من بهتون احساس تعلق خاطر دارم چون رفیقامید مثل خانوادم شدید و تک تکتون برام خیلی عزیزید وکلی حس خوب باهاتون تجربه کردم باهمین خستگی باید مینوشتم
چند وقتیه یه چالش۹لبخند۹۹راه افتاده ومن مدام چالش بقیه رو که میخوندم تو ذهنم داشتم میگشتم دنبال لبخندای۹۹ولی پیدا نمیکردم هیچی واقعاً هیچی
سال ۹۹سال خیلی عجیب غریبی بود سال سختی بود براهمه
برای من فرای این کرونا ودردسراش وسختیش مسئولیتم تو زندگی بیشتر شدو بار زیادی به دوش میکشیدم
اواخر بهمن پارسال بابام لگنش شکست
وازهمون روز سختی زندگی چندین برابر شد
منی که تاقبل این اتفاق خیلی روزا از شدت کارای خونه میبریدم وخسته میشدم وفکر میکردم بدترازاین نیست
فهمیدم چقدر اون موقع تازه شرایط خوبی بوده
حالا دیگه علاوه بر کارای خونه وآشپزی واداره کردن امور مثل یه مادرخونه
باید نقش پدر خونه هم بازی میکردم
همه امور مربوط به بیرون خونه وخریداهم که قبلاً بابا انجام میداد باید انجام میدادم
ازیه بیمارم مراقبت میکردم که نمیتونه از جاش تکون بخوره
شبیه مامانایی شدم که۴تا بچه بزرگ داره
باهزارو یک دغدغه ومشکل که باید مراقب همشون باشه
دختر بزرگه ای که نقش هم مادر داشت هم پدر که باید حواسش باشه خونه چی کم داره چی کم نداره وپولوخرجو مخارجو مدیریت کنه
هزارویک کار بابارو که نمیتونه اصلا تکون بخوره رو انجام بده
نگران کم اشتهایی ولاغر شدن داداش بزرگه باشه وسعی کنه با هرچقدر فشار وسختی وکمبود وقت هست غذاها مورد علاقشو درست کنه که شاید اشتهاش برگرده
خریدای خونه رو انجام بده وتازه خسته که میاد با کتف و دست درد
بایسته ساعتها سرپا خریدارو بشوره جا گیری کنه میوه بشوره غذا بذاره ظرف بشوره خونه رو مرتب کنه وهمچنان کارای بابا...
کل شهرو بگرده ومتر کنه ازاین کتابفروشی به اون کتابفروشی دنبال کتابای خواهر کوچیکه ویا
دنبال آبرنگایی که خواهر کوچیکه چند وقته میخواد که حواسش پرت نقاشی وهنرش باشه غصه نخوره
پادردودل مامان بشینه ودل داریش بده
وهمچنان صبور وآروم بی هیچ نق وحرفی...
همچنان عاشق ونگران خانوادش ادامه بده...
وهزاران لحظه های سختِ نگفتنی...
سال۹۹باهمه درداش وسختیاش واشکاش گذشت...
امشب داشتم به خودم میگفتم با همه ی سختیایی که کشیدی وفشار خیلی زیادی که روت بوده هیچوقت فکر نکن بدتر ازاین نمیشه
حتی الان که هیچ لبخندی برا سال۹۹ ت پیدا نمیکنی وکلی درد وسختی کشیدی
هنوز خوشبختی هنوز میتونی خداروشکر کنی
لبخند همیشه اتفاقای افتاده نیستن
فقط کافیه بیشتر فکر کنی
گاهی میشه بابت چیزایی که رخ نداده لبخند بزنی وشکر کنی
چیزایی که حواسمون ازش پرته
الان میتونم خداروشکر کنم که خودمو خانوادم وسط این همه گرفتاری کرونا نگرفتیم
وبرامنی که یکسال تمام مدام بیرون از خونه بودم یعنی خدا دوستم داشته یعنی معجزه:)
میتونم شکر گزار این باشم که خودم از عهده ی کارای خودم برمیام
وتقریباً سلامتم
بیماری و زمین گیر شدنو محتاج بقیه شدن برا یه لیوان آب وحشتناکه
خیلی زیاد... انقدر برام ناراحت کنندس که تمام تلاشمو باهمه ی دردام و سختیا کردم که بابام این احساس دردناکو حس نکنه ...
ماهمیشه کلی نعمت داریم که نمی بینیم
زندگی سخته ولی نگاه ماست که باعث میشه ازسختیش یکم کم کنیم یااضافه کنیم...
نمیخوام شعار بدم
روزایی بوده که مثل ابر بهار اشک ریختم ولی درنهایت دوباره پاشدمو تلاشمو کردم وادامه دادم با صبوری...
ماهممون حق داریم گاهی خسته بشیم گاهی اشک بریزیم
ولی نباید ناامید بشیم
پارسال نوشتم چالشای بزرگی با زندگی داشتم
ولی سال۹۹ انقدر چالشاش بیشتر وجدیدتر بود واقعیت اصلا یادم نمیاد۹۸ چش بوده که اونهمه نالیده بودم😂
زندگی همش همینه گاهی فکر میکنیم وای چه بدبختیم دریغ از اینکه خیلیم خوشبختیم
وقتی نبینیم خوشبختیا رو شکر گزار نباشیم
نتیجش میشه اتفاقای بدتر تا یاد بگیریمو بفهمیم ببینیم اتفاقای خوب ونعمتایی که داریمو شکر گزار باشیم.
بزرگ بشیم رشد کنیم
منم تواین سال کلی بزرگ شدم :)
ولی هنوز شیطنتام پابرجاست گفته باشم😆
پ.ن۲:
خیلی حرف زدم میدونم
ازهمتون واقعا ازته دلم تشکر میکنم
صدر همشون گلشید،مریم خیلی تواین یکسال غمخوارم بودن
دیوونشون کردم گاهی میگم من خودم بودم همچین آدم ناله ایو تحمل میکردم؟:/
ولی همیشه تلاشمو کردم با شوخیام بخندونمشون که جبران لحظه هایی بشه که غمگینشون کردم براشماها هم همینطوره:)
بعدم اسی مثل داداش بزرگمه. که ازش خبرندارم وخیلی دلتنگشم
لعنتی اگه میخونی بیا یه سر بزن:):
یاحداقل زن گرفتی خبر بده ذوقتو کنم 😍
انشاالله یه جین بچه نصیت بشه😍😂
وسکوت شلوغ وآیدا دوست جدیدم که بنده خداهارو چقدر اذیت کردم شرمنده😅❤😍
آقا محمد که درحقم برادری کردن ازایشونم خبر ندارم انشاالله هرجاهستن حالشون خیلی خوب باشه من تاهمیشه یادم میمونه کیا چه روزایی کنارم بودن وبرا خوب کردن حالم تلاش کردن غمخوارم بودن:):
بهار،علیرضا،مبینا،میرزا مهدی عزیز همه دوستانی که تعدادشون زیاده وهوامو داشتید وقتایی که پستا غمگین مینوشتم خصوصی پیام میذاشتید و دلگرم بودم به بودنتون
ازهمه اونایی که میخونن اینجارو کامنت میذاشتن نقامو تحمل کردن دپرسیام وانقدر همدل بودن ممنونم و جداً میگم از صمیم قلبم که تک تکتون برام خیلی باارزشید ودوستون دارم و همیشه تو ذهن وخاطرم هستید😍حتی اگه زندگی وسختیاش باعث میشه کم باشم کم بنویسم انرژی نداشته باشم کامنت بذارم ولی انقدر شبیه خانوادمید که همیشه میخونمتون نباشید حواسم هست نیستید و ذهنم پیشتونه😍❤
ممنون یه سال دیگه همراهم بودید وببخشید بخاطر نق نقام😅
وهمچنان پرحرفییییامممم😅
هنور حرف دارم روم نمیشه بزنم😅
پ.ن۳: در مورد فیلمی. که گذاشتم برایادگاریم بگم
پنج شنبه رفته بودم برا تولد مامان کادو بگیرم آخه۳فروردین تولدشه
بعد انقدر شلوغ بود گفتم از حال وهوا شهر براتون فیلم بگیرم خواهر کوچیکه نمیذاشت میگفت زشته آبرومونو نبر 😅
همین یه تیکه رو به بدبختی گرفتم آخرم تو فیلم یه بند داره اذیت میکنه وغر میزنه مجبور شدم اهنگ بذارم روش😅
اومدم خونه فیلمو دیدم متوجه شدم یه پسره گوشه سمت راست متوجه فیلم گرفتنم بوده لعنتی همش علامت پیروزی ✌داشته نشون میداده😅:))
یه تیکشم کات کردم😅
به خواهرم گفتم ببین مردم خودشون ازمن خُل بازیاشون بیشتره نمیذاری فیلم بگیرم باکلاس بازی درمیاری😅
کودک درونمو هی سرکوب میکنه😅
پ.ن۴:
همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد. کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش.
به خودت این فرصت را بده تا بگویی:
«مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش میکنم»، «ممنونم» «دوستت دارم» «برایم مهم وباارزشی»و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن. هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آنها کن.
به دوستان و همهی آنهایی که دوستشان داری ، بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت.
همراه با عشق
دوووووستون داارممممم😍💕
سال نو رو پیشاپیش به همتون تبریک میگم 😍❤
انشاالله سال ۱۴۰۰براهممون عااااالی باشه
ذهن وقلبتون سرشار از آرامشوحس خوب،لبتون همیشه خندون،جیبتون پرپول،جسمتون سلامت،آرزوهاورویاهاو خواسته های قلبیتون محقق بشه
هر چیزی که باعث حال بینظیرتون میشه همون معجزه ای که منتظرشید رو تجربه کنید
الهی آمین:)❤
کلیلییییلی لیلیلییی
والسلام😅