دست خودش نیست
جمعه عطر نبودن دارد
بسان دختری با مو های بافته، که در پشت پنجره قدیمی خانه
چشم به راه مسافری نشسته است
که بلیط برگشتش را گم کرده
و یا فردی که فراموشی دارد و آدرس خانه را، جا گذاشته است
هفته ها میآیند و میگذرند
خاطراتت می مانند و هجوم می آورند
که تنهایی را بیشتر کنند
جمعه مثل خیال توست
عطرش در خانه میماند و قصدش دوباره رفتن است...
- محیا ..
هرجا که هستی مراقب خودت باش