- محیا ..
انقدر غم مردمو خوردی ای مادر غمخوار
شده حرفت ورد زبونا الجار ثم الدار
دلم از این میسوزه تو مدینه
یکی نمیگه چه غصه ای داری
تو که شب تا سحر واسه مردم؛ تو دعاهات چیزی کم نمیزاری
جوری فتنه شده، که تو حتی میون خوبام یاری نداری!
نگرانم من واسه این زخما…
نگرانم چون خونیه نفسات!
بسم رب الحسین
چون میسر نیست من را کام او
عشق بازی میکنم با نام او
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه کنم...
هرجا که هستی مراقب خودت باش