مرد فقیری بود
دست و بالش تنگ بود
دارو ندارش یه قالیچه بود که اونم یه گوشه اش سوخته بود...
این قالیچه رو گذاشت رو شونه اش و راهی بازار شد که بفروشه و بزنه به زخم زندگیش!
ولی هرجا میرفت بهش میگفتن این قالیچه اگه سالم بود ازت ۵۰۰میخریدیم...!
ولی حالا که یطرفش سوخته اس ۱۰۰تومن!
خلاصه...
هرجا رفت کسی ازش نخرید!
یا با قیمت کم خواست...
اخرین جایی که رفت،
صاب مغازهه برگشت بهش گفت:
این قالیچه باارزشیه چیکارش کردی که سوخته!!!
گفت: ما تو خونمون مراسم عزاداری سیدالشهدا داشتیم.
کتری چایی روی منقل بود و منقل پر از زغال روی این قالیچه!
یک شب زغال ریخت و یه گوشه از قالیچه سوخت...
صاب مغازه بهش گفت:
اگه این قالیچه سالم بود ۵۰۰ قیمت داشت،
ولی حالا که سوخته من ازت ۱میلیون میخرم!
چون تو روضه سیدالشهدا سوخته!
✔میدونید دلای سوخته رو گرون تر میخرن؟
میدونید امام حسین حال ما جامونده هارو چقد خوب خریداره؟
داستان ما جامونده ها شبیه قالیچه نیم سوزه!
درسته سوخته ولی ارزشش بالاتر رفته!
نکنه یه وقت اخم کنید به مولامون..
کمال یکی تو رفتنه،
کمال یکی تو موندن،
یکنفر باید بره که دلشو اونجا بسازه و تعمیر کنه و....
یکنفر باید اینجا بمونه و با موندنش ناخالصی دلشو برطرف کنه و صاف شه...
یکی باید سختی مسیر جسمشو بی جون کنه...
یکی باید اینجا بمونه و از دور عاشقی رو تمرین کنه...
هدف رسیدن به یه مقام معنویه!
هرکی از یه مسیر و طریق!
ولی هدف فقط یک چیزه و اون
محبت امام حسینه...!
اربعین قراره محبت سیدالشهدا رو تو دلای مرده زنده کنه!
برا ماهایی که سال هاست تو کما به سر میبریم و حواسمون نیست...
ان شاءالله نگاه خاصِ سیدالشهدا(ع) رزق دلای ما جامونده ها بشه...
پ.ن۱:
سالهاست محرما بی قرارم ....نزدیک اربعین بی قرارم....دلم میخواد برم کربلا بااینکه میدونم نمیشه ونمیتونم! ولی بازم هرسال منتظرم جور بشه یجوری که خودمم نمیدونم چجوری برم وهرسال دلم میگیره که نمیشه...
امسال دیگه باشنیدن وخوندن اینکه هرکی میگفت داره میره کربلا بغض میکردم
دروغ چرا ! امسال دیگه شاکی بودم یکمم غر زدم به امام حسین:(((
چندروز پیش خواهرم گفت محیا دوستم رفته کربلا من نبخشیدمش بابت اذیتاش دلمو شکست ! ازمنم حلالیت نگرفت! هرچی آدم بده قسمتش شد بره کربلاو امام حسین طلبیدشون
( آخه چند روز قبل ترش بهش گفته بودم یکی که منو خیلی اذیت کرد رفت کربلا)
گفتم قرار نیست که همه آدم خوبا طلبیده بشن اوناییم که اشتباه دارن طلبیده میشن ...شاید طلبیده میشن که راه درستو پیدا کنن وعهدببندن که درست زندگی کنن...شاید کاملتر وبهتر برگردن...
امروز گوشیشو داد دستم گفت محیا این متنو بخون قشنگه ،یاد حرفات افتادم:)
(متن بالایی)
پ.ن۲:یکم حرف زدن ازحسو حالم وکلاً اعتقاداتم سخته حس میکنم ریاکاریه:))
ولی حیفم اومد این متنو برا دل جامونده ها مثل خودم نذارم:)
پ.ن۳:پنداشته اند که ما ز خاموشانیم
همرنگ جماعت فراموشانیم
ما آرزوی کرب و بلا را داریم
با یاد حسینمان کفن پوشانیم
پ.ن۴:تا دل ز غم تو گشت بی تاب حسین
این چشم تهی نگشت از آب حسین
عمری است نیازمند این درگاهم
یک لحظه گدای خویش دریاب ! حسین
پ.ن۵:منزلگه عشاق دل آگاه حسین است
بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است
از مردم گمراه جهان راه مجویید
نزدیکترین راه به الله حسین است
پ.ن۶: برادر بزرگوار آقای سید جواد فک کنم کربلان
ولی مینویسم شاید بعداً خوندن شرمنده وببخشید آخر نامه به گذشته رو ننوشتم...نوشتم نتونستم پستش کنم...
بابت یادآوری گذشته هم چند روزی حال روحیم منفجر شد:))
پ.ن۷: ساعت سه صبح خیلی یهویی دلم خواست باقلم نی بنویسم،نه قلم نی درست درمونی داشتم نه مرکب نه کاغذ گلاسه:))
یه قلم نی قدیمی داشتم برش داشتم به خواهرم گفتم مرکب داری؟
گفت نه ...قیافمو مظلوم کردم گفتم دلم میخواد باقلم نی بنویسم:( جوهر میخوام:(
گفت: خشک شده فلان جاست
رفتم برداشتم دیدم واقعا خشک شده:)
آیامن کوتاه اومدم؟:))خییییر:)
چایی ریختم تو جوهر:))))
نتیجش شد این یاحسینی که عکسشو گذاشتم
بعد چندین سال باقلم نی نوشتم:))
میدونم یکمم اشکال داره ...ولی باحداقلا نوشتم:)) برگه معمولی جوهرو میخوره قلم نی راحت حرکت نمیکنه ونوک قلم نی خیلی مهمه جوهرم که....:))خواهرم گفت محیا قلمت خوب نیست خوب نمیشه... گفتم باهمین مینویسم ونوشتم:))
تازه افکت دادم خطا دفتر معلوم نباشه ولی کامل محو نشدن:/
دوسش دارم با غلطش بعد چندین سال نوشتم:)
نووجون که بودم ذاتی خطم خوب بود تکلیفمو بردم معلم هنر میدید اولین بار باورنکرد خودم نوشتم تا سرکلاس جلو خودش نوشتم
بعدازم خواست به همکلاسیام یاد بدم جز کلاسای هنر که ازاین میزبه اون میز نقاشی طراحی وخطاطی یاد بچه ها میدادم روزای معمولم میومدن زنگ تفریحا یادشون بدم...
ولی ازبعد۱۳سالگی دیگه هیچوقت ننوشتم
این مدت که چالشِ نامه به گذشته تو بیان باب شده بود،به گذشتم فکر کردم دلم هوای نووجونی کردونتیجش شدقلم نی دست گرفتن:)
عاشق این طرح شدم که(ح) از(سین) جداست بالای(یا) مفهمومش معلومه دیگه؟:)
اینم پشت صحنه عکس:))
پایان