بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سلام:)
اومدم یه قسمت از یه کتابیو بنویسم ویه آهنگ بذارموبرم !اصلاً هم نمیخوام پرحرفی کنم😅
همه چی هم آرومه ماچقد خوشحالیم مگه نه؟:/
بخونیم:
علاوه براین اسارتها،بردگی های تحمیلی دیگران راخواهی شناخت:
بردگی های ناشی از هزاران هزار ساکن لانه ی مورچه هارا،عادتهایشان وقوانینشان !تصورش را نمیتوانی بکنی که تقلید از عادت هایشان واحترام به قوانینشان ،تا چه حد خفقان آور است .اینکار را نکن آنکار را نکن،اینچنین وآنچنان بکن...
واین وضع ،اگر وقتی درمیان آدم هایی مهربان وآشنا بامفهوم آزادی زندگی میکنی قابل تحمل است ،هنگامی که زیر یوغ زورگویانی به سر میبری که حتی از لذت اندیشیدن به آن محرومت میکنند به یک جهنم بدل میشود.
قوانین ظالمانه فقط به کمک مبارزه ،به کمک مرگ میسرست.
درعوض،قوانین مردم مهربان راه نجاتی پیش پا نمیگذارد،چون خودت را متقاعد میکنی که پذیرفتنشان کار درستیست!!!!
(برشی از کتابِ به کودکی که هرگز زاده نشد نوشته اوریانا فالاچی)
پ.ن۱:
اون بالایی قسمت ادبیش بود😉که درموردش فکر کنید:) برداشتم باخودتون😉
یکمم من بگم؟بگم؟نگم؟
بیچاره ما که زیر یوغ زورگویانِ به ظاهر دوستِ مهربانیم!!!هرچند از خشمم کم نمیکنه ولی خب!
کتاب نامه به کودکی که زاده نشده روایت زنیه که میفهمه باردار شده و شروع میکنه از همه چی ،دنیا،بودن،زندگیو خاطرات خودش برا بچش تعریف میکنه و تلاش میکنه بچشو باوجود مخالفتا و ترسها وسختیایی که خودش داره نگه داره....که بنظرم بخونیدش:)
این تیکه بالا قسمت ادبی پست بود😉
پ.ن۲: اینم رمانتیکش😉
بزن باران بباراز چشم ما
بزن باران بزن باران بزن
که شاید گریه ما پنهان بماند
بزن باران که همه ابریم
بزن باران پراز بی صبریم
بزن باران که دیوانه وسرگرانمان کردن
خدا به دادمان بررررس
هوا هوای ظلم وخفقان است....
بزن باران که آتش گرفته دلِ ما
بزن باران ببار ازچشم ما
بزن باران نبیند بیگانه اشک ما
نبینند خودی چه کرده باما
بزن باران ....که پراز بیصبریم ما....
اولاش برگرفته ازاین آهنگ بود بقیشم از خودم نوشتم :))
پ.ن۳: کل دیروز اینجا بارون بود بارونااا
وهی آهنگ بزن باران شبیه پ.ن۲تو ذهنم تداعی میشد:/
#وقتی_یک_سینگل_آهنگ _عاشقانه_گوش_میدهد😅
چیه خب؟وقتی عشق ندارم بارون میاد آهنگ اینجوری میاد تو ذهنم😅😜
البته اینجا باملاحظاتی نوشتم
انقدر آزادی هست که میخوام حرف سیاسی بزنم خانواده میگن نزن:/
میترسن منو بندازن توگونی:)):
ابراز نگرانی خواهرم جالب بود میگه:
محیا ننویس اینجوری میندازن توگونی میبرننت من بدون مموش میشم چیکار کنمممم😢
مموش منظورش منم!😐من مموششم😐😅منظورش از مموش همون موش کوچولو بامزه هاست چون ریزه میزه ترازاونم ومنو گوگولی میبینه بهم میگه مموشم😐😳
# ازاین همه آزادی بیان ذوق مرگم:/
پ.ن۴:
انقد دلم میخواد کلی حرف بزنم خیلیم سعی کردم سکوت کنم ولی یه خشمی تووجودمه که نمیدونم چطوری خالیش کنم !
بعضیا میگن نت قطع کردن جلو فتنه رو بگیرن؟
وای به حال روزی که جوونای همین مملکت خشمو بغضشون طغیان کنه وای به حالشون که اون روز بدون نیاز به اونوریا بدون تحریک
چنان خراب بشن رو سرشون!!!!
حالا بنزین گرون کنن! نت قطع کنن!
وای به اون روزی که کاسه صبر تموم بشه که اعتماد تموم بشه!
بغضو خشم بخواد بروز کنه!
پ.ن۵:
همه چی آروووومه من چقد خوشبختم :/
وبلاگمم ببندن میگم به درک
میخندم😅
(باهمون ریتم بخونید)😉
پ.ن۶:
بنظر خودم که خیلی حرف نزدم نظر شما هم همینه؟😳😅
همه نفس عمیق بکشیمممم آروم باشیم😤
آهنگ بزن باران گوش بدیم😑
یعنی شما گوش بدید منم برم بیرون باد به مخم بخوره یکمم چرک کف دست! که همش میگن چرک کف دسته ولی نداشته باشیم ازگشنگی میمیریم و زندگی بدون اون میسر نیست خرج کنم😑
پ.ن۷: پنجره اتاقم روبه خیابونه یه پسره دم پنجره داره یه بندددد با تلفن حرف میزنه
مخمو خورد 😑
پاشم برم یکی بخوابونم تو گوشش حقشه
بخاطراینکه من نمیتونم تمرکز کنم بنویسم😤بی عصاب شدم😐
داداش طفلیم همه کارش با ماشین ورفت وامد به شهرستانه...
لعنت...هرچیم بگم عصابم آروم نمیشه...
پایان!