به درگاهی پناه آوردهام کز در نمیراند
که هرکس را که درماندهست سوی خویش میخواند
امید اولی که هر زمان او را رها کردم،
امید آخرم شد نام او را تا صدا کردم
خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش
جهان تاریکی محض است، میترسم، کنارم باش
اگر گم کردهام در این همه بیراهه راهم را
تویی که میبری سوی سپیدیها نگاهم را
صدایم میکنی وقتی صدایم غیرِ آهی نیست
خطابخشی، به اشک و توبه میبخشی گناهم را
خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش
جهان تاریکی محض است، میترسم کنارم باش
پ.ن۱:
نماز صبحو که خوندم تسبیحو برداشتم که غم توقلبم باعث شد بدون ذکری فقط اشک بریزم ...وازهمون صبح این بیت تو ذهنم تکرار میشد خدایا قرارم باش...یارم باش...
پ.ن۲: یه وقتا درد بعضی اتفاقا یاحرفا تا مدتا فراموش نشدنیه..باوری پاشیده میشه قلبی شکسته میشه...
اعتمادی نابود میشه ...ضربه سنگینی که تو آینده آدمم تاثیر منفی میذاره...
زمان میخوادوزمانو زمان وصبرررر...
وخدا میدونه فقط به آدم چی میگذره تا فراموش بشه ...
ولی خداهست...میبینه...
وهمین قلبو آروم میکنه...
پ.ن۳: سلااااام:)❤
امیدوارم خوب باشید:)❤
منم دیگه! ؛) وسط حرفام سلام میکنم:))
۴۰روز گذشته که وبو بسته بودم حال روبراهی نداشتم
منی که عاشق معاشرتو خوندن وبلاگا بودم واز شیطنتا وکامنتای طولانیمم فک کنم معلوم بودکه عاشق معاشرتم
دیگه نتونستم یه خط بنویسم یابخونم...
وقتایی که روبراه نیستم میرم دور میشم از آدما... انزوارو انتخاب میکنم واسه غمم...
سخته برام بذارم مدت طولانی غممو بقیه ببینن...
یجورایی هم خودمو تنبیه میکنم برا تغییر برااینکه یه چیزایی یادم نره باگرفتن چیزایی ازخودم که دوستشون دارم مثل همین وبلاگ مثل موهایی که کوتاه شدو...
بخاطر همه ی اینا
ازاونجا که هنوز کامل روبراه نشدم تصمیمی برای بودن نداشتم ...
ولی لطف ومحبت دوستانی که راه ارتباطی داشتن ویا به طریقی تونستن باهام حرف بزنن
و حتی چندنفر این جمله رو گفتن که میایم وبلاگو این شکلی میبینیم دلمون میگیره
باعث شد تصمیم بگیرم اینجارو فعال کنم و با بودن درکنار شماهایی که انقدر قلبتون بزرگو مهربونه به تلاش برای حال خوبم ادامه بدم
وببخشید اگه بادیدن غیرفعالی اینجا دلتون گرفت
قطعاً من خوش شانسم وخدا دوستم داره که شما انقدر بهم لطف ومحبت دارید و دوستایی پیدا کردم که انقدر قلبشون بزرگه
وممنون بخاطر مهربونیاتون❤
یکی زدم تو کله خودم گفتم بچه آدم باش انقدر بامحبتن وبلاگیا بعد یکماه سراغتو میگیرن چطوری دلت میاد برنگردی:))
امیدوارم این شروع نه چندان شاد ادامه شادی داشته باشه
بسم الله:)
پ.ن۵:عکسم خودم ۴-۵سال پیش ازیه روزی که آسمون بد دلش گرفته بود مثل این روزای من ومیبارید خودم گرفتم وخودم که دوسش دارم:)
کیفیت پایینشو به بزرگواریتون ببخشید باگوشی از پشت شیشه اتوبوس گرفتم :))
از همین تریبون از اون راننده اتوبوسم کمال تشکر دارم که شیشه ها اتوبوسش انقدر تمیز بود:))
سوار اتوبوس بودم داشتیم برا بازدید کارخونه ازدانشگاه باهمکلاسیا میرفتیم یه شهر دیگه
بچه ها داشتن شیطنت میکردن تواتوبوس من توحال وهوا آسمون وخودم بودم:)