راستشو بخوای ازیکی دوماه پیش برات نوشتم برای امروز نوشتم از مهم بودنت،دوست داشتنت ،مهربونیات،شبیه من بودنت،اینکه چقدر خوشحالم دارمت ازخوبیات ازحس خوبم بخاطر حضورت،ازخواهرانگیات ...
ولی مخاطب اون نوشته دوستی بود که این حسارومتقابل ازش میگرفتم دوستی که کنارم بود همیشه ودلم قرص وآروم بود
بخاطر داشتنش مهربونیش ،درکش...
بخاطر همون لحظه هایی که خیلیم زیاد بود و خودِخودم بودم پیشش نگران قضاوت شدن نبودم ازخودم بودن از غمگین بودنم نگرانی نداشتم میتونستم بگم از عمق وجودم از تمام حسام غمام بدون ترس از سرزنش ،نصیحت ،قضاوت...
مثل دوتا خواهر که راحتن باهم...شبیهن بهم...
- محیا ..
هرجا که هستی مراقب خودت باش